سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۳۶: چه شد نگاه تو گر شرم ما نگه دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه شد نگاه تو گر شرم ما نگه دارد که آشنا طرف آشنا نگه دارد هر استخوان که نشانی برو ز تیر تو هست برای تحفگی آن را هما نگه دارد گرفته سرو ز قد تو خط آزادی ولی چه فایده، بگذار تا نگه دارد ز توست رونق ایام، اگر ز هر آفت ترا نگاه ندارد، مرا نگه دارد؟ گرفته ام سر راهی به سیل همچون پل مرا به دعوی عشقت خدا نگه دارد! ندیده پرده دری هیچ کس چو دختر رز خدا ز آفت این بی حیا نگه دارد! حریف راز کسی نیستم که عاقل را به کار آنچه نیاید، چرا نگه دارد؟ چو راز عشق نه در دل، نه در زبان گنجد به حیرتم که کسی در کجا نگه دارد ز عشق تربیت دل هوس مکن، چو کسی که موم بر نفس اژدها نگه دارد به کوی عشق به غیر از سلیم نیست کسی که دست گر رود از کار، پا نگه دارد سلیم تهرانی