سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۰۵: آیینه را چو نوبت دیدار می رسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آیینه را چو نوبت دیدار می رسد فصل بهار سبزه ی زنگار می رسد از بس که گل به باغ ز مستی شکفته است آواز خنده بر سر بازار می رسد شوریده ی ترا گل آشفتگی کجا تا سر سلامت به دستار می رسد؟ غافل مشو که سیل چو انداز فتنه کرد آسیب او به صورت دیوار می رسد آن بلبلم که ناله ای از دل چو برکشم خونم چو کبک تا سر منقار می رسد بنشین سلیم بر در دیر مغان که آب آسوده می شود چو به گلزار می رسد سلیم تهرانی