سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۹۳: در سر کوی تو جمعند پریشانی چند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سر کوی تو جمعند پریشانی چند بند بر بند قبا بافته عریانی چند دل دیوانه ی ما زلف ترا در کار است باید این سلسله را سلسله جنبانی چند کشتی ما نه چنان هم به کنار آمده است که توان قطع نظر کرد ز طوفانی چند از دکانی که گشوده ست جنون، می پرسد گل چو خمیازه کشان چاک گریبانی چند خوش نگردد دلم از گریه، که خرم نکند خرمن سوخته را قطره ی بارانی چند یک نگین وار زمین است و هزاران جمشید مانده از این ده ویران شده دهقانی چند شده مرهم طلب ای همنفسان زخم سلیم نیست گر معدن الماس، نمکدانی چند سلیم تهرانی