سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵۹: دلم به سینه ز ننگ سخنوری خون شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم به سینه ز ننگ سخنوری خون شد نیم غلام کسی، نامم از چه موزون شد؟ چه قسمت است ندانم ز روزگار مرا که تا شراب فرو رفت از لبم، خون شد غم زمانه چو سرمایه ی کریمان است هر آن قدر که کسی بیش خورد، افزون شد نبود داخل عیش و نشاط هرگز عشق به دور ماست که الماس جزو معجون شد رسید کار به جایی ز عاشقی ما را که در قبیله ی ما هرکه بود، مجنون شد سلیم در خم آن زلف، دل قرار گرفت خبر ندارم دیگر که کار او چون شد سلیم تهرانی