سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲۵: خورشید از نمود رخت بی نمود شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خورشید از نمود رخت بی نمود شد آتش زبس که سوخت ز شوق تو، دود شد از بس که منع دیدن یاران کند مرا چشم من از تپانچه ی مژگان کبود شد در طالعم نبود، ازان وصل رو نداد دوری که قسمت من آواره بود، شد تأثیر چشم زخم به افسون نمی رود دود سپند، سرمه ی چشم حسود شد بر کشتی شکسته ام از بس تپانچه زد انگشت موج در کف دریا کبود شد کاری نکرد کوشش و تدبیر ما سلیم اوقات عمر صرف به گفت و شنود شد سلیم تهرانی