سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۴: دلم آشفتگی در کار هرکس دید، می لرزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم آشفتگی در کار هرکس دید، می لرزد چو شمع صبح می میرد، دل خورشید می لرزد گدای عشق خون دل چو در پیمانه می ریزد ز موج رشک، می در ساغر جمشید می لرزد شکوهی ناتوانان را به چشم خصم می باشد ز بیم سینه ام خنجر چو برگ بید می لرزد ز بوی پیرهن بردن زلیخا آنچنان داغ است که چون برگ گل از هرجا نسیمی دید می لرزد سلیم از وصل او آسایشی حاصل نشد ما را درون سینه دل نوعی که می لرزید، می لرزد سلیم تهرانی
ظ„ط؛طھظ†ط§ظ…ظ‡
ط¬ط³طھط¬ظˆ
ظˆط²ظ†