سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۳: می حرام محتسب بادا که بی ما می خورد!
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می حرام محتسب بادا که بی ما می خورد! دارد آب زندگی چون خضر و تنها می خورد گر نسیمی بر بساط عشرت ما بگذرد شیشه ها بر یکدگر چون موج دریا می خورد می شوم مست از در میخانه هرگه بگذرم همچو شاخ گل، دلم آب از کف پا می خورد از پریشانی نباشد اضطراب عاشقان شعله گر لرزد، نپنداری که سرما می خورد! حرف با حرف آشنا گر شد، جدل در کار نیست دست بوسی کن به یاران، پا چو بر پا می خورد دیده بودی هرگز ای زاهد می گلگون به خواب؟ هر که با ما می شود همراه، اینها می خورد بس که افتاده ست در کار جهان کاهل سلیم می کند امروز می در جام و فردا می خورد سلیم تهرانی