سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹۵: بی لب او باده بر طبع ایاغم می خورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی لب او باده بر طبع ایاغم می خورد نکهت گل بی رخ او بر دماغم می خورد در طریق عشقبازی هر کجا پروانه ای ست سرمه ی خاموشی از دود چراغم می خورد مست می خواهد که گل بر بار باشد صبح و شام لاله خون از دست گلچینان باغم می خورد جور بخت تیره را از من درین وادی مپرس در زمان زندگی دیدم که زاغم می خورد دشمنی دارد مداوا با جراحت های من گر به دست پنبه افتد، خون داغم می خورد تا قیامت روی هشیاری نمی بیند سلیم هرکه چون منصور، رشحی از ایاغم می خورد سلیم تهرانی