سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۷۲: خوش آن عاشق که خون از دیده ی نمناک او ریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن عاشق که خون از دیده ی نمناک او ریزد چو لاله داغ دل از سینه ی صد چاک او ریزد به زاهد جام می را چون توان دادن، ستم باشد که بعد از مرگ هم کس جرعه ای بر خاک او ریزد من آن صحرای آتش خیز را مانم که از خشکی شرر چون شبنم از جنبیدن خاشاک او ریزد بیا زاهد که در ساغر شرابی هست مستان را که کوثر آب نتواند به دست تاک او ریزد به دعوی با جهان گر عشق برخیزد، چه دشوار است؟ که طرح تازه ای نیکوتر از افلاک او ریزد دل عاشق نصیبی دارد از ناخن که چون میرد همه کس ناخن خود چیند و بر خاک او ریزد بهار است و سلیم از بی کسان این گلستان است مگر گاهی صبا مشت گلی بر خاک او ریزد سلیم تهرانی