سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶۹: آمد دی و ز میکده ها شور شد بلند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آمد دی و ز میکده ها شور شد بلند شب های عیش چون مژه ی حور شد بلند ساقی گشود تا سر خم را، چو لاله زار چندین هزار کاسه ی مخمور شد بلند هر ناخنی که مطرب مجلسی به تار زد فریاد ما ز پرده ی طنبور شد بلند بدخواه کس نه ایم، به نوعی که سوختیم دودی اگر ز خانه ی زنبور شد بلند ما را ازان به وادی حیرت چه فایده دستی چو گردباد گر از دور شد بلند گل همچو غنچه سر به گریبان خویش برد بر چوب دار تا سر منصور شد بلند هر گه خیال روی تو در خاطرم گذشت از فرق، همچو شمع مرا نور شد بلند آمد به رقص شوق، زلیخا چو رهزنان هر گاه گرد قافله از دور شد بلند عشق آتش است و عقل حصاری بود سلیم کز موم همچو خانه ی زنبور شد بلند سلیم تهرانی