سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۹: هر کجا حرف تو آید به میان، گل گوش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کجا حرف تو آید به میان، گل گوش است همه تن شمع زبان است، ولی خاموش است صبحدم بلبل شوریده کجا، خواب کجا بگذارید که از نکهت گل بیهوش است نیست چشمی که ز آهم نبود اشک آلود دود غمخانه ی ما نوحه گر خاموش است در کفم گر درمی هست چه دانم ز کجاست رقم سکه ی انعام جهان مغشوش است هیچ کس نیست که از حرص نخورده ست فریب همچو نرگس همه را حلقه ی زر در گوش است بهترین گوهر گنجینه ی هستی سخن است گر سخن جان نبود، مرده چرا خاموش است؟ قدردانی ز حریفان چو نمانده ست سلیم به نوازش چو سبو دست خودم بر دوش است سلیم تهرانی