سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۰۳: دلم به عشق ز آسیب فتنه آزاد است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم به عشق ز آسیب فتنه آزاد است چراغ بزم سلیمان مصاحب باد است دماغ نکهت گل نیست ما خموشان را به عندلیب بگویید این چه فریاد است کسی نمانده که گیرد خبر ز حال کسی به باغ نوحه ی قمری ز فوت صیاد است به کار خویش همه محکم اند اهل جهان برای مخزن خود غنچه قفل فولاد است غبار گشت و ز سرگشتگی خلاص نشد چه شورش است که در خاک آدمیزاد است؟ کسی ندیده ز خوبان وفا، مکش آزار ببین چه قهقهه ای کبک را به فرهاد است به حسن بت چو برهمن تعجب من دید به خنده گفت که این رتبه ای خداداد است به کوی او که رساند سلیم خاک مرا؟ اگر کسی زند آبی بر آتشم، باد است سلیم تهرانی