سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸۲: شراب غمزه ی مست تو خون بی گنه است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شراب غمزه ی مست تو خون بی گنه است ز فتنه آنچه به عاشق نمی کند، نگه است چو کاغذی که بر آن مد کشند از پی مشق ز تازیانه ی او پای تا سرم سیه است گذشت آنکه نهد باغبان به ما منت بهار آمد و عالم تمام سیرگه است شمار لشکر غم را همین قدر دانم که چشم حوصله تا کار می کند، سپه است دل شکسته ی ما مهر و کین نمی داند ز هر دری که درآیی سوی خرابه ره است تو حسن کعبه چه دانی که نیستی محرم ز دور، جامه ی هر کس، گمان بری، سیه است سلیم، یوسف دل را خبر چه می پرسی بجز خدای که داند که در کدام چه است سلیم تهرانی