سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۴: می بی منت اگر میل کنی، حیرانی ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می بی منت اگر میل کنی، حیرانی ست جامه ی مفت اگر می طلبی، عریانی ست قصه ی افسر کیخسرو و تاج جمشید به سر خاک نشینان که مرصع خوانی ست آشنایی همه جا از ره نسبت خیزد مست را دوستی ابر ز تر دامانی ست با چنین کوتهی عمر، بیان نتوان کرد قصه ی طول امل را، که سخن طولانی ست می دوند از پس و پیشم به تماشا خلقی عشق را شور جنون، کوکبه ی سلطانی ست در تمنای سجود در او کاسته ام چون هلال آنچه ز من مانده به جا، پیشانی ست نتوان گفت می کوثر و آب زمزم شرح کیفیت لعل لب او وجدانی ست چشم مستی که ربوده ست ز سر هوش مرا شیر از نسبت او در پی آهوبانی ست چاره ی زخم دلم مرهم عیسی نکند خنجری نیست مرا چاک جگر، مژگانی ست صحبت عشق و جنون گرم چو گردید سلیم کشتی حوصله از شبنم می طوفانی ست سلیم تهرانی