سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۱: خشت کوی می فروشان سر بسر آیینه است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خشت کوی می فروشان سر بسر آیینه است رو برین ره کن که فرش رهگذر آیینه است چشم و دل از پرتو دیدار روشن می شود تخته ی تعلیم ارباب نظر آیینه است در دل هر ذره چون خورشید دارد جلوه ای از خیال او گلی در آب هر آیینه است پنجه ی خورشید تابان بی نیاز است از نگار پشت دستش را حنا چون زنگ بر آیینه است جوهر خود را ز عکس خط سبز ای بی وفا بر تو ظاهر می کند آیینه گر آیینه است خوبی خود بین، ترا با زشتی مردم چه کار شاهدان را تیغ در پیش نظر آیینه است هر که قصد ما کند، شمشیر بر خود می کشد سینه صافان محبت را سپر آیینه است سینه صافی پرتو فیض ازل باشد سلیم آنچه مردم می خرند آن را به زر، آیینه است سلیم تهرانی