سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۹: صاف می از دگران، لای ته شیشه ز ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صاف می از دگران، لای ته شیشه ز ماست اول کاسه و دردی که شنیدی اینجاست نیست از قید غم امید خلاصی ما را خط آزادی ما بر ورق صبح فناست زور بازو به چه کار کسی آید اینجا قوت مرد ره عشق تو در پنجه ی پاست نتوان دفع غمم کرد کز آیینه ی من ریشه ی سبزه ی زنگار ز جوهر پیداست جهد بی شوق به جایی نرسد در ره عشق بال چون نیست چه حاصل که کبوتر پر پاست خرقه گر در گرو باده کنم، منع مکن نیست چیزی دگرم، عالم درویشی هاست زاهدان به که نباشند دعاگوی کسی از لب اهل ریا، فاتحه تکبیر فناست نیست در شهر به ما حاجت احباب، سلیم گذری کن به سوی دشت که مجنون تنهاست سلیم تهرانی