سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۸: به خاک هند مرا تاب زیستن ز کجاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خاک هند مرا تاب زیستن ز کجاست که چون حباب مرا زندگی به آب و هواست چنان مدار معاشم ز پهلوی خویش است که تا فتیله ی داغم ز بندهای قباست گریختن ز جفای زمانه ممکن نیست کجا رویم که خورشید گردنامه ی ماست به چشم اهل کمال آسمان و خورشیدش به دست طفل دبستان، کتاب شاه و گداست ز ننگ خدمت مخلوق همچو سایه به خاک فتاده ام، که نگویند پیش خود برپاست نهاده شوق رهی پیش پای من که درو ز چوب تیر، پر مرغ را به دست عصاست ز حسن داده ترا روزگار سامانی که احتیاج تو ای بت همین به نام خداست کسی سلیم سلامت نرفت در ره عشق چه خارها که درین راه شعله را در پاست سلیم تهرانی