سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۶: شوق بی حد شد و رسوایی دل نزدیک است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شوق بی حد شد و رسوایی دل نزدیک است جامه ام بس که دراز است، به گل نزدیک است داغ من هر که ببیند، جگرش می سوزد آتش وادی من دور [و] به دل نزدیک است دیده و دل همه پر نقش رخ اوست مرا راه بتخانه ی کشمیر و چگل نزدیک است دارد از جنبش مژگان سیاه تو خبر دلم از بس به تو ای عهدگسل نزدیک است ترسم از بی خبری قتل مرا فاش کنی دامنت سخت به این خون بحل نزدیک است صدق در طوف چو باشد، حرم و دیر یکی ست کعبه دور است [و] خرابات به دل نزدیک است در محیط غم ایام شدی پیر سلیم واقف از کشتی خود باش که گل نزدیک است سلیم تهرانی