سعدی شیرازی
باب ششم در قناعت
بخش ۲ - حکایت: مرا حاجیی شانهٔ عاج داد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا حاجیی شانهٔ عاج داد که رحمت بر اخلاق حجاج باد شنیدم که باری سگم خوانده بود که از من به نوعی دلش مانده بود بینداختم شانه کاین استخوان نمی بایدم دیگرم سگ مخوان مپندار چون سرکهٔ خود خورم که جور خداوند حلوا برم قناعت کن ای نفس بر اندکی که سلطان و درویش بینی یکی چرا پیش خسرو به خواهش روی چو یک سو نهادی طمع، خسروی وگر خود پرستی شکم طبله کن در خانهٔ این و آن قبله کن سعدی شیرازی