سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۷: رسید موسم پیری و وقت عجز و نیاز است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رسید موسم پیری و وقت عجز و نیاز است چو شمع صبح، وجودم تمام سوز و گداز است سرم گرفته به دل الفت از خمیدن قامت به سجده گاه صراحی، پیاله مهر نماز است ز طول عمر نیابد کسی ز مرگ رهایی چه سود مرغ گرفتار را که رشته دراز است ز توبه کردن من، می کشان دیر مغان را نه رغبت می گلگون، نه ذوق نغمه ی ساز است دل پیاله پر از ناله همچو سینه ی کبک است دهان هر بط می بسته همچو دیده ی باز است سلیم لایق چنگ خمیده قامتم اکنون نوای گریه و زاری و پنج گاه نماز است سلیم تهرانی