سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۷: می شناسم چشم او را، طرفه مست کافری ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می شناسم چشم او را، طرفه مست کافری ست دیده ام مژگان شوخش را، عجب تیرآوری ست قوت بازوی غم را بین کزو عاجز شده ست می که هر برگی ز تاکش پنجه ی زورآوری ست از تهیدستی به مقصد ره نیابد ناله ام نخل چون بی برگ شد، هر شاخ تیر بی پری ست از پریشانی چه پروا آن سعادت پیشه را کز هنرمندی هر انگشتش به کف شاخ زری ست یک سر مو حق نداری در وجود خود سلیم هرچه از اسباب هستی داری، آن از دیگری ست سلیم تهرانی