سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۸۶: خون گل ریزد درین باغ پرافسون آفتاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خون گل ریزد درین باغ پرافسون آفتاب می زند چون ماه بر شبنم شبیخون آفتاب عمرها رفت و همان بیگانه ای با ما، مگر در قیامت گرم خواهی شد به ما چون آفتاب؟ از بتان هند هر شب محفلم بتخانه است می رود از خانه ی من صبح بیرون آفتاب چند از بیم نم طوفان چشم تر، دهم پیکر شوریده ی خود را چو مجنون آفتاب هیچ کس را سینه در عشق تو با من صاف نیست تیغ بر من می کشد آیینه همچون آفتاب در شب وصلم شبیخون زد بس بر دل سلیم صبح می آید برون با تیغ پر خون آفتاب سلیم تهرانی