سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵: آن بلبلم که هرگاه، از دل کشم فغان را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن بلبلم که هرگاه، از دل کشم فغان را از خون چو ساغر می، پر سازم آشیان را نه الفتی به مرغان، نه رغبتی به افغان من بلبل غریبم این باغ و بوستان را هر دم بهار خود را صد رنگ می نماید آفت مباد هرگز، یکرنگی خزان را جز چشم او که دارد مسکن به زیر ابرو مردم نشین ندیده کس خانه ی کمان را بگذر ای همایم کآورده خنجر او در قبضه ی تصرف این مشت استخوان را کردم سلیم آخر، قطع نظر ز خوبان چون لاله داغ کردم، این چشم خون فشان را سلیم تهرانی