سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۶: رهنمایی چون کنم در دیدن او دیده را؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رهنمایی چون کنم در دیدن او دیده را؟ حاجت تعلیم نبود مردم فهمیده را هر کسی بیرون نمی آرد سری از زلف او شانه داند معنی این مصرع پیچیده را گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد، ولی نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را در زمان طالع ما تیره روزان بس نشد فتنه زاییدن شب گیسو به خون غلتیده را التفات و مهربانی را عبث ضایع مکن مشکل است اصلاح کردن خاطر رنجیده را دیده را از دیدن رویت تسلی ساختم چون دهم تسکین نمی دانم دل نادیده را؟ عیب شاکر کی شود ظاهر سلیم از شعر فهم؟ با محک نشناخت هرگز کس زر دزدیده را سلیم تهرانی