سلیم تهرانی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱: شعله دارد ز تو آیین غضبناکی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شعله دارد ز تو آیین غضبناکی را اجل از طرز تو آموخته بی باکی را ای جوانان، هنر از پیر بباید آموخت یاد گیرید ز ما مستی و بی باکی را مرکز دایره ی موج محیط است زمین به حقارت منگر این بدن خاکی را بهر جانی چه کشی این همه تلخی ز جهان باد شیرینی جان زهر، تو تریاکی را! چند برهم زند اوراق خود از بیم خزان گل این باغ که گم کرده خط پاکی را چرک دنیا همه در جیب تو زاهد جمع است از کجا یافتی این کیسه ی دلاکی را؟ عیبجویی من از خصم چنان است سلیم که می نیشکری طعنه زند تاکی را سلیم تهرانی