قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۹: در قیدم و گمان که گرفتار نیستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در قیدم و گمان که گرفتار نیستم دارم هزار زخم و خبردار نیستم گه سینه می خراشم و گه ناله می کنم یک دم ز شغل عشق تو بیکار نیستم جایی نمی روم ز گلستان کوی تو بوی گلم، ولی به صبا یار نیستم یکباره گر ز من نه فراموش کرده ای کو جور، اگر به لطف سزاوار نیستم؟ عرض دوا به چاره این خسته دل مبر انگار کن مسیح که بیمار نیستم ای وصل، عیش می دهی و درد می بری مگشا در دکان که خریدار نیستم غم جای خود گرفت چو دل شد ز خون تهی اندوهگین ز گریه بسیار نیستم اشکم به خون نشاند و مرا لب به خنده باز آبم ز سر گدشت و خبردار نیستم دارد به غیر لطف نمایان، به رغم من قدسی حریف این همه آزار نیستم قدسی مشهدی