قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۳۶: چه شعلهها زده سر ز آتشی که من دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه شعله ها زده سر ز آتشی که من دارم هزار نشاه نو زین می کهن دارم به آن رسیده که عشقم به غربت اندازد ازین ملال غریبی که در وطن دارم به هر کجا که تو باشی، فغان من آنجاست اگرچه در قفسم، ناله در چمن دارم رسید وعده رفتن، مرو ز بالینم که مانده یک نفس و با تو صد سخن دارم بیا و سینه تنگم شکاف ساز و ببین چو غنچه جز دل پرخون چه در کفن دارم به کوی او همه شب روشن است دیده من بود به خانه مه، روزنی که من دارم اگر به سینه زنم صد شکاف، معذورم دلی فتاده در آن چاک پیرهن دارم ز کوی او به جفا پا نمی کشم قدسی نظر ز همت مجنون و کوهکن دارم قدسی مشهدی