قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۸: تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم چو شمع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تازه شد با شعله در بزم تو پیمانم چو شمع شد چراغ دیده روشن تا به مژگانم چو شمع بس که گاه گریه بیخود دست بر سر می زنم آتش دل می جهد از چشم گریانم چو شمع اشک خونین را ز مژگان گر نریزم دم بدم تا کف پایم دود آتش ز مژگانم چو شمع حال من بیرون نشینان فلک هم یافتند زانکه نتوان داشت در فانوس پنهانم چو شمع از زوال من، کمال دوست ظاهر می شود هرچه کاهید از بدن، افزود بر جانم چو شمع بس که گاه دیدنش دزدم سر از دهشت به جیب کس نداند حلقه چشم از گریبانم چو شمع قدسی مشهدی