قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۶: دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دزدم ز بس حدیث ترا از زبان خویش دارم چو غنچه، مهر ابد بر دهان خویش ز آمیزش صبا نبود غنچه را گریز بلبل به شکوه چند گشاید زبان خویش؟ در گلشن آرمیده روم چون نسیم صبح تا عندلیب رم نکند ز آشیان خویش با آنکه آب دیده ام از آسمان گذشت بختم نشست دیده ز خواب گران خویش هرجا که رفته ام، پی خود رُفته ام چو باد دزدیده ام ز دیده مردم نشان خویش در منع خون دیده فشردم به دیده دست انداختم به دست خود آتش به دهان خویش نه برگ عیش ماند مرا، نه دماغ غم آسوده شد دلم ز بهار و خزان خویش قدسی مشهدی