قدسی مشهدی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۲: دگر به وسوسه توبهام دماغ نماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر به وسوسه توبه ام دماغ نماند بپار باده که نوری درین چراغ نماند بهار ناله ز منقار بلبلی نشکفت ز باد تفرقه، گویی گلی به باغ نماند گذشت وصل و به جز حسرتی به دل نگذاشت به یادگارم ازان شعله غیر داغ نماند نه ریخت ساقی وصلش، نه کس لبی تر کرد به حیرتم که چرا باده در ایاغ نماند ز تاب آتش دل خون نمانده در دیده فغان که جام مرا رشحه فراغ نماند چو دل به دامن زلف تو دست زد قدسی چو پیک دیده، سراسیمه در سراغ نماند قدسی مشهدی