فیض کاشانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۱: سحر با باد مىگفتم حدیث آرزومندى
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحر با باد می‏گفتم حدیث آرزومندی خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است بدین راه و روش می‏رو که با دلدار پیوندی‏ قلم را آن زمان نبود که سرّ عشق گوید باز ورای حدّ تقریر است شرح آرزومندی اماما کن نظر بر ما نظر می‏کن به مشتاقان چرا یکبارگی ما را ز چشم خویش افکندی اگرچه فیض نور تو به عالم می‏رسد از غیب چه از مهر جهان افروز نهان در ابر اسفندی ولی بی ابر می‏خواهیم خورشید جمالت را که کم نور است چشم ما، بینش نیست خرسندی ***** میان گفته‏های فیض و نظم حافظ شیراز نگنجد نسبت دیگر مگر امی و فرزندی فیض کاشانی