فیض کاشانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۰: به خاک پاى امام و به حق نعمت او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خاک پای امام و به حق نعمت او که نیست در سر من جز هوای خدمت او بهشت اگرچه نه جای گناهکاران است گناه سوز بود آتش محبت او اگر به معصیت آلوده گشت دامن من چه باک، پاک بود طاعتش به همت او دمی خفاش گر افسرد غنچه دل را شکفته می‏شود از نوبهار دولت او بود زمین و زمان از قدوم او خرم که او خلیفه حق است و دست قدرت او چو دست بر سر ترسو نهد شجاع شود بخیل حاتم طی گردد از کرامت او مطیع و عاصی خرد و کلان و ضیع و شریف برند بهره ز فیض زلال رحمت او ***** از آن پر است دل فیض از ولای امام که از نخاله طین وی است طینت او فیض کاشانی