فیض کاشانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۲: خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود دوست را چاره به جز مرهم رحمت نبود خیره آن دیده که گریان نبود در غم تو تیره آن دل که در او شمع محبت نبود دولت از مهدی هادی طلب و سایه او هر که را عدل نباشد فر دولت نبود پادشاهی نرسد جز نبی و عترت او زانکه عصمت دگری را و طهارت نبود چون طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست نبود خیر در آن خانه که عصمت نبود دانش اندوز و ادب ورز که در مجلس او هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود ***** فیض از نائب حق در ره حق همت خواه که در این عصر جز او صاحب همت نبود فیض کاشانی