فیض کاشانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳: سالها دل طلب وصل تو از ما مىکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سال‏ها دل طلب وصل تو از ما می‏کرد به دعا دست برآورده خدایا می‏کرد گر که بودم بر او یافتمی راه سخن تا کی اسرار نهان جمله هویدا می‏کرد هاتفی گفت اگر قابل آن می‏بودی حق تعالی به تو این دولت اعطا می‏کرد مشکل خود به احادیث نبی کردم عرض که به آن گفته خدا هر گرهی وا می‏کرد دیدم آن‏جا ز علوم نبوی شهری بود بر درش بود امامی که سلونا می‏کرد داخل شهر شدم زان در و بحری دیدم که ملک غوص در آن بحر تمنا می‏کرد از دُر و گوهر آن بحر گرفتم مشتی دل چو دید آن به فغان آمد و زِدنا می‏کرد ***** تشنه‏تر شد دل و جان در طلب شاه زمان تا به حدی که چو فیض این همه غوغا می‏کرد فیض کاشانی