فیض کاشانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۲: دست از طلب ندارم تا کام من برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید بنمای رو که جان‏ها گردد فدای رویت بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید هر قوم راست راهی، شاهی و قبله‏گاهی مائیم و درگه تو تا جان ز تن برآید از کوی خویش بفرست سوی امیدواران بوئی چو بوی رحمان کان از یمن برآید از حسرت وصالت جان دادم و ندیدم یارب از این سعادت کی کام من برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید ***** یارا به حق مهدی گوئید ذکر خیرش هر جا که فیض نامش در انجمن برآید فیض کاشانی