فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۹۵۸: سر خستگان نداری بگذار ما نیائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر خستگان نداری بگذار ما نیائی غم کشتگان نداری بمزار ما نیائی تنم از غبار گردد بره گذارت افتد تو بگردی از ره خود بغبار ما نیائی بغمی نیوده پا بست نشده زمامت از دست تو که بار غم نداری بقطار ما نیائی ز خرابهٔ وفایم تو ز شهر بیوفائی ز تو چون وفا نیاید بدیار ما نیائی دلم از غم میانت شب و روز میگدازد نشویم تا چو موئی بکنار ما نیائی نشود خرابهٔ دل ز عمارت تو آباد تو از این سرا برون رو تو بکار ما نیائی چه شکایتست ای فیض که شنیده است هرگز که کسی بیار گوید تو بکار ما نیائی فیض کاشانی