فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۸۷۷: گهی نان را فدای جان فرستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گهی نان را فدای جان فرستی گهی جان را فدای نان فرستی گهی دلرا دهی ذوق عبادت که تا جانرا بر جانان فرستی کنی گه جان و دلرا خادم تن پی نانشان باین و آن فرستی یکی را از می عشقت کنی مست یکی را تره و بریان فرستی یکی را جا دهی در صدر جنت یکی سوی چه نیران فرستی کنی به درد دشمن را بدرمان ز دردت دوست را درمان فرستی بباری بر سر این برف و باران بسوی کشت آن باران فرستی یکیرا مست گردانی ببازار یکیرا ساغری پنهان فرستی خلاصی گه دهی تن را ز طوفان ببحر جان گهی طوفان فرستی جزای طاعت آن خواهم که جان را کنی مست و سوی جانان فرستی سزای معصیت خواهم که در دل ز دردت آتش سوزان فرستی جواب مولویست این فیض کو گفت اگر درد مرا درمان فرستی فیض کاشانی