فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۷۷۷: چه شد گر کفر زلفت شد بلای دین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه شد گر کفر زلفت شد بلای دین پریشانی گهی بر هم زند آئین ز هر موئی هزاران دل فرو ریزد به جنبانی خدا را طرهٔ مشگین پریشانست در سودای آن بس دل دلم سهلست اگر زان زلف شد غمگین بگردن پیچم آن طره یا بازو اسیر و بنده ام گر آن کنی ور این بود دلها از آن آشفته و در تاب تو خواه آشفته سازش خواه کن پرچین به بویش کی رسد مشگ ختن حاشا ز عطرش وام می گیرد خطا و چین شب یلداست خورشیدی در آن پنهان ز هر چینش نماید ماه با پروین نمی یارم سخن از طول آن گفتن که طول آن گذشت از چین و از ماچین نهایت چون ندارد وصف زلف تو درین سودا سخن را فیض کن سرچین فیض کاشانی