فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۶۵۸: از سر کویت ای نگار میروم و نمیروم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از سر کویت ای نگار میروم و نمیروم از بر و بوم این دیار میروم و نمیروم زد بجگر ز غمزه نیش راند مرا ز نزد خویش خسته جگر ز بزم یار میروم و نمیروم جان و دلم شکار کرد دورم از این دیار کرد بی دل و جان از این دیار میروم و نمیروم گر قدمی نهی به پیش باز کشم بسوی خویش نیست بدستم اختیار میروم و نمیروم روی دلم بزجر خست پای دلم بزلف بست خسته و بسته دلفکار میروم و نمیروم سوی من از حیا نظر میکند و نمیکند من ز ادای او زکار میروم و نمیروم گه بلقاش جان و دل میدهم و نمیدهم گاه ز خویش فیض وار میروم و نمیروم فیض کاشانی