فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۵۶۱: نگاه ارکنی جان ستانی تغافل کنی دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگاه ارکنی جان ستانی تغافل کنی دل ز وصلت جگر خستگانرا مه من چه حاصل چه لطفت نوازد کسی را چو قهرت گدازد چو زهر تو نوش است و نوش تو زهر قاتل چو آئی ز شادی دهم جان روی چون ز اندوه ز دست فراق و وصال توام کار مشکل نشینی بر من دمی هوشم از سر ربائی چو برخیزی از پیش من فرقتت خون کند دل برافرازی ار قد و قامت قیامت شود راست بر افروزی ار رخ شود نور خورشید عاطل اگر جان ستانی و گر دلربائی بهر حال بود دل زهر جا ز هر کس بسوی تو مایل چه سازد ز دست بتان ستمگر دل فیض بجز آنکه خواند الا ما خلا الله باطل فیض کاشانی