فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۶۹: ای مسلمانان مرا عشق جوانی پیر کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای مسلمانان مرا عشق جوانی پیر کرد پای دل را کافری در زلف خود زنجیر کرد نی غلط، گردد جوان از عشق بازی اهل دل غم که باشد تا تواند عاشقانرا پیر کرد نی غلط هم نیست سوزد مغز را در استخوان هم جوان هم پیر را از جان شیرین سیر کرد از بنی آدم چه میخواهند این قوم پری یا رب این بیداد خوبان را که بر ما چیر کرد تا دچار من شده است ابرو کمانی در کمین بهر قصد جان من مژگان خود را تیر کرد ای عزیزان با دل من نازنینانرا چه کار در شمار چیستم تا بایدم تسخیر کرد نی غلط کردم که اینان نیز چون من سخره اند پادشه عشق است معشوقی کجا تقصیر کرد روز اول پای دل را فیض میبایست بست کار چون از دست شد کی میتوان تدبیر کرد بودنی چون بایدش بودن پشیمانی چه سود رو نماید آخرآن کاول قضا تقدیر کرد فیض کاشانی