فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۴۸: چه عیش آنرا که سودائی ندارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه عیش آنرا که سودائی ندارد سر شوریده در پائی ندارد چه لذت یابد از عمر آنکه در سر خیال سرو بالائی ندارد چه حظ از زندگی دارد که در دل جمال ماه سیمائی ندارد ز چشم بیفروغش بهرهٔ نیست که در روئی تماشائی ندارد تنش بیجان دلش خالی ز معنی است که در سر عشق زیبائی ندارد کسی کو عشق و مأوایش نباشد بعالم هیچ مأوائی ندارد برون باید فکند آن سینه از دل که در سر شور و غوغائی ندارد کسی کو را بکوی عشق ره نیست بزندانست صحرائی ندارد چو فیض آنکس که با عشق آشنا شد دلش دیگر تمنائی ندارد فیض کاشانی