فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۳۴: خنگ آنکو دلش شد از جهان سرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنگ آنکو دلش شد از جهان سرد روانش یافت از برد الیقین برد تعلقها بدل خاریست یک یک خوش آنکو از دلش خاری بر آورد نمیدانم چسان می بایدم زیست شود تا ما سوی الله بر دلم سرد نمی دانم چه حلیت باید اندوخت بر آرم تا ز خارستان دل و درد نمی دانم که خواهم باخت یا برد بریزم رو برو بر تخته نرد نمی دانم چه می باید مرا گفت نمی دانم چه می باید مرا کرد ز گرمیهای خامان سوخت جانم دلم افسرد از گفتار دم سرد خداوندا مرا بینائیی ده ندانم که چه باید گفت و چون کرد نمیسازد ترا جز نیستی فیض بر آور از نهاد خویشتن گرد فیض کاشانی