فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۲۰۴: در تنم دل خون شد از دلهای کج
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در تنم دل خون شد از دلهای کج سینه ام بریان شد از آرای کج میکند هر لحظه چندین فتنه راست این فسون دیو در دلهای کج از زبان این ، سخن در گوش آن میرود چون کفش کج در پای کج در بدن از دل سرایت می کند قوم کج دلراست سرتاپای کج چشمشان کج گوششان کج کج زبان فعلشان کج قولشان کج رای کج کج برآید بر زبان و چشم و گوش چون بود در سینها دلهای کج پیشوا چون کج بود پیرو کج است کج سرانرا نیست جز دمهای کج سوختم تاچند بینم زین خران انتصاب قامت دلهای کج از کجیهای کجان افلاک راست کجروی آئین و سر تا پای کج راستی خواهی نیارم دید فیض بیش ازین دلهای کج آرای کج فیض کاشانی