فیض کاشانی
غزل ها
غزل شماره ۱۹۹: گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث چرا چنین گذرانند روزگار عبث بسی نماند زعمر و بسی نماند زکار هزار حیف که بگذشت وقت کار عبث گمان مبر که ترا آفرید حق باطل گمان مدار که ترا ساخت کرد گار عبث تو آمدی بجهان تا روی بر جانان بکوش تا برسی خویش را مدار عبث تو جان هر دوجهانی و مقصد ایجاد عزیز من چه کنی خویشرا تو خوار عبث توخویشرا مفروش ای پسر چنین ارزان که بهر جنتی و میروی بنار عبث گرانبها و عزیز الوجود و بی بدلی نهٔ چنین سبک و بی بها و خوار عبث چو کردهای تنت مردهای جان دارد مدزد ایجان تن زاز کار و بار عبث غنیمتی شمر این یکدو دم که ماند ای فیض بکار کوش و سخن در میان میار عبث فیض کاشانی