سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۷۰: هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرگز نبود سرو به بالا که تو داری یا مه به صفای رخ زیبا که تو داری گر شمع نباشد شب دلسوختگان را روشن کند این غره غرا که تو داری حوران بهشتی که دل خلق ستانند هرگز نستانند دل ما که تو داری بسیار بود سرو روان و گل خندان لیکن نه بدین صورت و بالا که تو داری پیداست که سرپنجه ما را چه بود زور با ساعد سیمین توانا که تو داری سحر سخنم در همه آفاق ببردند لیکن چه زند با ید بیضا که تو داری امثال تو از صحبت ما ننگ ندارند جای مگس است این همه حلوا که تو داری این روی به صحرا کند آن میل به بستان من روی ندارم مگر آن جا که تو داری سعدی تو نیارامی و کوته نکنی دست تا سر نرود در سر سودا که تو داری تا میل نباشد به وصال از طرف دوست سودی نکند حرص و تمنا که تو داری سعدی شیرازی