سعدی شیرازی
غزل های سعدی
غزل ۵۶۰: خبر از عیش ندارد که ندارد یاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خبر از عیش ندارد که ندارد یاری دل نخوانند که صیدش نکند دلداری جان به دیدار تو یک روز فدا خواهم کرد تا دگر برنکنم دیده به هر دیداری یعلم الله که من از دست غمت جان نبرم تو به از من بتر از من بکشی بسیاری غم عشق آمد و غم های دگر پاک ببرد سوزنی باید کز پای برآرد خاری می حرام است ولیکن تو بدین نرگس مست نگذاری که ز پیشت برود هشیاری می روی خرم و خندان و نگه می نکنی که نگه می کند از هر طرفت غمخواری خبرت هست که خلقی ز غمت بی خبرند حال افتاده نداند که نیفتد باری سرو آزاد به بالای تو می ماند راست لیکنش با تو میسر نشود رفتاری می نماید که سر عربده دارد چشمت مست خوابش نبرد تا نکند آزاری سعدیا دوست نبینی و به وصلش نرسی مگر آن وقت که خود را ننهی مقداری سعدی شیرازی