واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷۹: دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر مخواب، چو دندان فتادت ای سفری ببند بار که سر زد ستاره سحری دگر شکار غزال هوس نه دسترس است ترا که ناوک نور نگاه شد سپری بجستن کمر زر، کمر چه می بندی؟ کنون که کرده ترا بار زندگی کمری! مدار امید ز فرزند، کز برای کسی بغیر نام نکو، کس نمی کند پسری مرا از لوث هوس ها، همیشه داشته پاک بود بگردن من، عشق را حق پدری برعشه ز آن حرکت پیریت دهد واعظ که دیده یی بگشایی ز خواب بیخبری واعظ قزوینی