واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳۴: ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای گل، تو بی علاقه به دنیا شدی و من زین رو درین چمن تو همین واشدی و من کم گشت حرف لیلی و مجنون ز روزگار روزی که ای نگار تو پیدا شدی و من از فیض بیخودی تو که بایست او شوی صد حیف کز خودی همه تن ما شدی و من! پر کرد عشق تربیت عاقلان شهر مجنون، همین تو قابل صحرا شدی و من! از من نبود نام و نشان بی تو در میان چون آفتاب و ذره تو پیدا شدی ومن این فیض بس که گاه خرامش تو ای سپند سرگرم سیر عالم بالا شدی و من واعظ، جهان ز مردم خودبین پرست، لیک بینا بعیب خویش، تو تنها شدی و من! واعظ قزوینی