واعظ قزوینی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵۲: بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی غم عالم، دمی بر اهل دولت نگذرد نیست غم، گر هر دمی از ما به عشرت نگذرد بسکه خاک کلبه من، تشنه مهمان بود سیل ازین ویرانه، بی قصد اقامت نگذرد تندخو را صرفه نبود کاوش افتادگان تند باد از خاک، هرگز بی کدورت نگذرد بکری این وقت و ساعتهای مینا کار چند؟ جهد کن این وقت و ساعتها به غفلت نگذرد چشم آن دارم، که بخشندم به آب روی تو زودباش ای گریه، پا بردار، فرصت نگذرد میتوانی عذرخواهم گشت فردا پیش حق شاید از روی تو، ای رنگ خجالت نگذرد؟ سربسر در معصیت بگذشت، این عمر عزیز یک دو روزی مانده از بهر ندامت، نگذرد؟ بسکه یاران راست در دلها ز یکدیگر غبار صحبتی امرو هرگز بی کدورت نگذرد کی بود پاکیزگی دروی ز چرک احتیاج از سرایی کاب باریک قناعت نگذرد زندگی واعظ سراسر پیش عاقل یک دمست حاضر دم باش، کان یکدم به غفلت نگذرد! واعظ قزوینی